التماس ....
نوشته شده توسط : naz nazi

 


سلام بر تو که گذران زندگي فقط بهانه اي است براي ارزوي ديدار تو

حتي خورشيد هم به اميد زيارت جمال توست که هر روز در اسمان

 

هويدا است .مي دانم که خوب ميداني چرايي بي قراري زبانه

 

شعله هاي شفق بر بيکرانه اسمان راتو بگو چه کنم با اين همه

 

رسوب غم غروب غريبانه که هر غروب بيشتر بر دلم سنگيني

 

مي کند . به خدا که دگر اشک هم ياراي زدودن ان را ندارد .

 

اي درخشان ترين ستاره اسمان شبهاي تار ر من ، دگر اين بغض

 

خسته هم بعد از اين همه صبر، طاقتش طاق شده و ديري است

 

که قطره هاي اشک بي قراري نوازشگر گونه هايم است .

 

چه کنم  که اشک قشنگ ترين بهانه است براي گفتن از بي تو

 

بودن ، براي بيان دلتنگي و براي بيان غربت . خوب مي داني

 

که فقط يک نيم نگاهت ، دوباره خواهد روياند شقايق پرپر شده

 

باغ دل رسوايم را، و مي دانم که مي بيني اظطراب نديدن را در

 

چشمان بي قرارم و مي شنوي حسرت نبودنت را از سکوت

 

خاکستري نگاهم و باز رخ نمي نمايي . معني باران !

 

چگونه التماست کنم که بيايي و حجم انبوه تنهايي ام را سيراب کني ؟!




:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: